رزم جستن . [ رَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب )جنگ طلبیدن . جنگ خواستن . رزمجویی کردن :
بدو گفت شاه ای خردمند پور
برادر همی رزم جوید تو سور.
تهمتن بدو گفت کای شهریار
ترا رزم جستن نیاید بکار.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزم جستن . [ رَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب )جنگ طلبیدن . جنگ خواستن . رزمجویی کردن :
بدو گفت شاه ای خردمند پور
برادر همی رزم جوید تو سور.