رحیب . [ رَ ] (ع ص ) فراخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) : همتی عالی و نعمتی متوالی و کنفی رحیب و مرتعی خصیب . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 286). || فراخ سینه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رحیب الصدر؛ واسعالصدر. (ناظم الاطباء). فراخ سینه . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). || بسیارخوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پرخور. (از اقرب الموارد). رَژْد. اکول .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.