رجل . [ رَ ج َ ] (ع مص ) بزرگ پا گردیدن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بیمار پا شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || یک پای سپیدشدن ستور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). سپید شدن یک پای ستور تا خاصره . (از اقرب الموارد). || فروهشته و مرغول شدن موی کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). درآمدن موی بین مجعد و فروهشته . (از اقرب الموارد). پشک شدن موی یعنی موی که پرجعد باشد. (دهار). پشک شدن موی . (مصادراللغة زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). || پیاده ماندن و مرکوبی نداشتن کسی که بر آن سوار شود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پیاده رفتن . (منتهی الارب ). پیاده شدن . (مصادراللغة زوزنی ) (غیاث اللغات ) (دهار). || گذاشتن بچه ٔ شتر را با مادر خود تا هرگاه که خواهد شیر مکد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یله کردن بچه شتر را تا هرگاه خواهد شیر مادر خود بمکد. (از اقرب الموارد). || مکیدن شتربچه شیر مادر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به رَجْل شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.