رجل . [ رَ ] (ع مص ) بر پای کسی زدن و رسیدن پای او را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رسیدن بپای کسی . (از ذیل اقرب الموارد). || رهاکردن چوپان شتربچه را با مادر آن تا هرچند بخواهد از شیر آن بخورد. (از اقرب الموارد). بچه شتر را با مادر وی گذاشتن تا شیر مکد هرگاه که خواهد. (منتهی الارب ). || بستن هر دو پای گوسپند را یا بر یک پای آن عقابه بستن و یا بر یک پای آویختن آن را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوسپند بپای بیاویختن . (از تاج المصادر بیهقی ). || بستن دو پای گوسپند را، و گفته شده بر یک پای آویختن آن را. (از اقرب الموارد). || زاییدن ِ زن ْ بچه ای را که پای او پیش از سر بیرون آید. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بمراد خود پستان مکیدن شتربچه . مکیدن شتربچه شیر مادر را. (از ناظم الاطباء). شیر خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). شیر خوردن بز یا میش یا گاو از مادرش . (از اقرب الموارد). || برجستن نر بر ماده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.