رأل . [ رَءْل ْ ] (ع اِ) بچه ٔ شترمرغ . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار). بچه ٔ یک ساله ٔ شترمرغ . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، اَرْوال ، رِئلان ، رِئالة، رِئال . (المنجد) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). و رئال مشهورتر است . || خَوّدَ رأله ، فزع ؛ یعنی ترسید، «اقول لنفسی حین خود رألها»؛ به نفس خویش می گویم هنگامی که بترسد. || زف رأل القوم ؛ هلکوا. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.