راهواری . (حامص مرکب ) عمل راهوار. فراخ گامی و تندوتیزی . (ناظم الاطباء) :
نیم تنک سخنی کز عبارت فارغ
به راهواری بیرون برم همی لنگی .
بود با راهواریش همه لنگ
با چنان پی فراخیی همه تنگ .
میبرد ز روی سازگاری
آن لنگی را به راهواری .
تهی دست کو مایه داری کند
چو لنگی است کو راهواری کند.
با هر که بوده باشد در نظم و نثر امروز
بیرون بوم بقدرت لنگی به راهواری .
و رجوع به راهوار و رهوار شود.