رامک . [ م ِ ] (ع اِ) چیزی است سیاه که ب-مش-ک آمیزند. (از متن اللغة) (منتهی الارب ). چیزی است سیاه که بمشک آمیزند و آن را مشک زمین گویند. (آنندراج ) (از منتخب اللغات ). غش مشک . (السامی فی الاسامی ). خیانت مشک . نوعی است از بوی خوش . ج ، روامک . (مهذب الاسماء). تخمی است سیاه که بمشک آمیزند. (یادداشت مؤلف ). چیزی است سیاه بشبه قیر و چون زنان آنرا با مشک بیامیزند او را سک گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.