رامق . [ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ، رمق . (منتهی الارب ). مرغی که صیاد می بندد تا باز را بدان شکار کندو رامج و ملواح نیز نامیده میشود و آن چنین است که بومی را می آورند و در پای آن چیزی سیاه محکم میبندندو دو چشم آن بسته میشود و دو ساق آن را بریسمان درازی محکم میبندند و همینکه باز بدان افتاد صیاد آنرا میگیرد. (از متن اللغة). مرغی که صیاد در دام بندد آنرا تا باز را شکار کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ). رامج ، معرب رامگ . ملواح . مرغی که برای بشکار گرفتن باز بکار برند. (یادداشت مؤلف ). || صاحب رمق . (از متن اللغة). || فقیری که در شبانه روز فقط یکبار غذا خورد. (از متن اللغة). || حاسد. (متن اللغة). || نگرنده . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). سبک نگرنده . (ناظم الاطباء). || بی اعتنا و بی علاقه بکار.
- رامِق ُ الاَمر ؛ کسی که ابرام در کار نکند و آنرا استوار ننماید. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.