رافه . [ ف ِهَْ ](ع ص ) مرد فراخ عیش تن آسا. ج ، روافه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المنجد). || بعیر رافه ؛ شتر سیر علف و بر لب آب آینده هرگاه خواهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد مهربان . (آنندراج ). راحم .(منتهی الارب ) (المنجد). || مطیع و ملایم . (شعوری ج 2 ورق 14). || (اِ) نام روز دوازدهم از ماههای فارسی . (شعوری ج 2 ورق 14) :
تراشد بخت و دولت رام و رافه
بشو در عیش و عشرت روز رافه .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.