راعف . [ ع ِ ] (ع ص ) اسب سبقت گیرنده بر اسبان . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب )(آنندراج ) (از المنجد). (ناظم الاطباء). ج ، رواعف . (المنجد) (اقرب الموارد). || (اِ) انتهای پره ٔ بینی . (بحر الجواهر) (از متن اللغة) (از المنجد). ج ، رواعف . (المنجد). بینی . (از متن اللغة) (از تاج العروس ). تیزی بینی . ج ، رواعف . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بینی کوه . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). ظهر لنا راعف الجبل ؛ بینی کوه بر ما نمایان شد. (از اقرب الموارد). ج ، رواعف . (از تاج العروس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.