رئد. [ رِءْدْ ] (ع اِ) همزاد، و شاید همزه نگیرد.(از متن اللغة) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از المنجد). || نزدیک به همسن . (از متن اللغة). || ضیق و تنگ از هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از المنجد). || گردن یا عنق . || شاخه ای که بسیار تر و سبک باشد. (از متن اللغة). شاخه ٔ نورسته . شاخ نرم و نازک . || درخت آماده برای برآوردن خوشه . (از اقرب الموارد). ج ، اَرْآد. (اقرب الموارد)، رِئْدان . (از متن اللغة). درخت آماده برای برآوردن خوشه یا شاخه های نرم آن . (از متن اللغة). نوباوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.