ذوفن . [ ف َن ن ] (ع ص مرکب ) صاحب فَن ّ. یک فن . مخصص . متخصص :
آن ذوفنی که تا بکنون هیچ ذوفنون
هرگز بر او به کار نبرده ست هیچ فن .
- امثال :
ذوفن بر ذوفنون غالب است :
چون خوب کم از بد فزون به
ذی فن بجهان ز ذوفنون به .
مقابل ذوفنون .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوفن . [ ف َن ن ] (ع ص مرکب ) صاحب فَن ّ. یک فن . مخصص . متخصص :
آن ذوفنی که تا بکنون هیچ ذوفنون
هرگز بر او به کار نبرده ست هیچ فن .