ذوعضل . [ ع َ ض َ ] (اِخ ) موضعی است به اَمَج و بدانجا عرب را جنگی بوده است که بیوم ذوعضل مشهور است و ربیعة بن مکدم بدین روز کشته شد و هم بدانجا جسد وی بخاک سپردند. و عادت بر آن رفته بود که هر کس از آنجا میگذشت . اشتری یا ستوری دیگر بر سر گور او پی می کرد و حفص کنانی در این معنی گوید:
لا تنفری یا ناق منه فأنه
لشریب خمر مسعر لحروب
لولا السفار و بعد خرق مهمة
لترکتها تحبو علی العرقوب
لا تبعدن ربیعة مکرم
و سقی الفوادی قبره بذبوب
نفرت قلوص من حجارة حرة
بنیت علی طلق الیدین ضریب .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.