ذوالنجمة. [ ذُن ْ ن َ م َ ] (ع اِ مرکب ) خر. (منتهی الارب ). و در تاج العروس ذیل کلمه ٔ نجمة آمده است : و النجمه بالفتح و یحرک ... نبت معروف فی البادیة، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینة تنبت النجمة و النصی قال والنجمة شجرة تنبت ممتدة علی وجه الارض اوالمحرکة غیرالساکنة و انما هما نبتان فالنجمة شجیرة خضراء کأَنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ٔ ینبت فی اصول النخلة... و قال ابوعمرو الشیبانی : الثیل یقال له النجم والواحدة نجمة و قال ابوحنیفة الثیل والنجمة و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأَن َّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمة من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمة لها قضبة تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر:
مکلل باصول النجم تنسجه
ریح خریق لضاحی مائه حبک .
و من المجاز ذوالنجمة لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.