ذنب السرحان . [ ذَ ن َ بُس ْ س ِ ] (ع اِ مرکب ) دم گرگ . گرگ دم . عمودصبح . عمودالصُبح . بام ِ بالا. فجر کاذِب . صبح نخستین . صبح کاذب . (مهذب الاسماء). فجر اوّل . صبح نخست . و آن روشنائی باشد که در آخر شب بجانب مشرق پیداآید و به وی گمان فجر برند، لکن نباشد و بزودی تاریکی بار دیگر غلبه کند تا آنگاه که فجر صادق یا صبح دوم دمیدن گیرد. رجوع به منطقةالبروج (نور...) شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.