دینارجون . (معرب ، اِ مرکب ) (شیاف ...) معرب دینارگون . (کتاب ثالث قانون بوعلی چ طهران ص 65). دوای مرکبی است برنگ زر که در بیماری چشم بکار برند. (یادداشت مؤلف ). مرکب ینفع من امراض العین . انماسمی به لانه شبیه بلون الدینار؛ ای الذهب . (بحر الجواهر محمدبن یوسف طبیب هروی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.