دوپا. [ دُ ] (اِ مرکب ) دوتا پا. یک پا و یک پا. (یادداشت مؤلف ).
- دوپا بر زمین نیامدن ؛ کنایه از وجد و سرور و خوشحالی است . (لغت محلی شوشتر). روی دوپا بند نشدن .
- || کنایه است برای زنان هرزه کار. (لغت محلی شوشتر).
- دوپا در یک کفش کردن ؛ کنایه است از تنگ گرفتن و محصور داشتن . (لغت محلی شوشتر).
|| (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوپای . دارای دوپای . جانداری که دارای دوتا پا باشد: دوپا به دو روز و چهارپا به چهار روز شناخته شود. (یادداشت مؤلف ).
- جنس دوپا ؛ آدمی . آدمیان . (یادداشت مؤلف ).
- حیوان دوپا ؛ اصطلاحاً انسان را گویند. (یادداشت مؤلف ).
- موش دوپا ؛ یربوع . (یادداشت مؤلف ).
|| کرمکی سرخ که در درخت بلوط تولید می گردد و قرمزدانه نیز می گویند و با آن ابریشم و چیزهای دیگر رنگ می کنند و در طب نیز استعمال می نمایند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). || قرمز. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.