دودآسا. (ص مرکب ) دودآسای . مانند دود. شبیه به دود. (ناظم الاطباء). در صفت آه مستعمل است . (از آنندراج ). که به رنگ و شکل دود است . تیره :
به آتش رخ او ره که یافت کز تف عشق
هزار جان و جگر سوخت زلف دودآساش .
صبحدم چون کله بندد آه دودآسای من
چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من .
شکارم کرد زلف او چو آتش سرفروزانم
که در گردن کمند زلف دودآسای او دارم .