دوارة. [ دُوْ وا رَ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ گرد که وحوش گرد آن گردند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || حاویه (در شکم گوسفند). شکنبه ٔ گوسفند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ذیابیطس . دولاب . انق الکلیة. مرضی است که صاحب آن از آب سیر نشود. (یادداشت مؤلف ). استسقاء. || هر چیز ساکن چون حرکت و دور کند دواره و قُوّاره گویند. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.