دهان . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دُهن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ج ِ دهن به معنی روغن و باران ضعیف که روی زمین را تر کند. (از آنندراج ). || ج ِ دهنة، به معنی پاره ای از روغن . (آنندراج ). || پوست سرخ . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). چرم سرخ .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ادیم (چرم سرخ ). (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 49). || (اصطلاح تصوف ) در اصطلاح سالکان عبارت است از سرخیی که ادراک هیچ مدرکی بدان نرسد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.