دهان گشاده . [ دَ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که دهان او گشاده باشد. با دهان باز. گشوده دهان . || کنایه است از متعجب و متحیر :
تیر گردون دهان گشاده بماند
پیش تیغ زبانش چون سوفار.
سوفاروش ز حیرت وحشی دهان گشاده
شه چون زبان خنجر کرده به تیر لالش .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهان گشاده . [ دَ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که دهان او گشاده باشد. با دهان باز. گشوده دهان . || کنایه است از متعجب و متحیر :
تیر گردون دهان گشاده بماند
پیش تیغ زبانش چون سوفار.