دنقه . [ دَ ق َ /ق ِ ] (از ع ، اِ) تلخ دانه که میان گندم زارها روید. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). شیلم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جسمی است دوایی ، آنچه در میان گندم روید مسکر و مدر باشد و آن را شیلم و شلمک نیز گویند. (برهان ). شیلم . زوان . جنبه . تلخه . (یادداشت مؤلف ). زوان است ، شیلم نیز گویند. (اختیارات بدیعی ). دانه ای است سیاه . (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.