دنباله دار. [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) دم دار. (ناظم الاطباء). دارای دنبال . هر چیز که دارای دم باشد. هر چیز که دنبال و ذیل و زایده دارد.
- چشم دنباله دار ؛ چشم سرمه کشیده ای که سیاهی سرمه از گوشه ٔ بیرونی آن تجاوز کرده باشد. (ناظم الاطباء).
- ستاره ٔ دنباله دار ؛ ذوذنب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ستاره ای است که دارای دم درازاست . ذو ذنب . رجوع به ذوذنب و دنباله داران شود.
|| (ص مرکب ) دراز. (ناظم الاطباء). ممتد. هر چیز که دنباله و بقیه داشته باشد: داستان دنباله دار؛ عقبه دار. (ناظم الاطباء). داستان ممتد و طولانی . و رجوع به دنباله در همه ٔ معانی شود.
- بهانه ٔ دنباله ٔدار ؛ بهانه ٔ عقبه دار. (ناظم الاطباء).
- سرمه ٔ دنباله دار ؛ سرمه ای که تا دیرگاهی بپاید. (ناظم الاطباء).
- مستی دنباله دار ؛ مستی که دیرگاهی بینجامد. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.