دمغ شدن . [ دَ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خجل و شرمسار گشتن . (ناظم الاطباء). || بشکسته شدن . حالتی که دست دهد کسی را که ناگهان به دیدن یا شنیدن از انتظاری مأیوس گردد. از فقدان منتظری بهم برآمدن . بعد از انتظاری شدید جواب یأس شنیدن . پس از چشم داشتی سخت دفعتاً نومید گشتن با امیدواری قلبی ناگهان مأیوس گشتن . بدان سان که در ملامح او اثر یأس ظاهر گردد. دمق شدن . (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.