دلف . [ دَ / دَ ل َ ] (ع مص ) گام خُرد نهادن . (المصادر زوزنی ). آهسته رفتن به رفتار قیدیان . (از منتهی الارب ). راه رفتن مرد سالخورده یا شخص در بند با گامهای متقارب ، و یا راه رفتن بالاتر از «دبیب » و نرم رفتن مانند سپاهی که بسوی سپاه دیگر رود. (از اقرب الموارد). دُلوف . دَلفان . دَلیف . || پیش درآمدن لشکر در کارزار بسوی لشکری دیگر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || شتافتن . (از اقرب الموارد). || پیش فرستادن . (از ناظم الاطباء). || بلند کردن ماده شتر بار خود را. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.