دقع. [ دَ ق َ ] (ع مص ) بر خاک چسبیدن از خواری . || راضی بودن به اندک از معیشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بدحالی و تحمل شداید و خواری و فقر. (از منتهی الارب ). بد شدن تحمل کسی به جهت فقر. (از اقرب الموارد). || مغموم شدن و فروتنی کردن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دَقع. دُقوع . || ناگوارد شدن شتربچه از شیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || محنت و درویشی . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.