دقة. [ دُق ْ ق َ ](ع اِ) خاک نرم که بباد رفته شود از زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُقَق . || دیگ افزار. (منتهی الارب ). توابل از ابزار. || ملح و نمک . (از اقرب الموارد). || نمک با دیگ افزار آمیخته ، یا نمک کوفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زیوری است اهل مکه را. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). || کزبرة و گشنیز، که فروشندگان مکه آنرا بدین نام خوانند. (از اقرب الموارد). || شتران کوچک و خرد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). || جمال و حسن . (منتهی الارب ). || معی ثالث . دُقاق . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دُقاق شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.