دسیسه . [ دَ سی س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) دسیسة. مکر. حیله . توطئه . فتنه . عداوت . ج ، دَسائس ، دَسایس . و رجوع به دسیسة شود.
- دسیسه باز؛ حیله باز. مکار. فتنه گر.
- دسیسه بازی ؛ عمل دسیسه باز.
- دسیسه کار ؛ توطئه چین . مکار. فریب کار.
- دسیسه کاری ؛ عمل دسیسه کار.
- دسیسه کردن ؛ توطئه کردن . توطئه چیدن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.