درز. [ دَ ](ع اِ) ناز و نعمت دنیا و لذت آن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || درزالثوب ؛ شکاف جامه که دوخته باشند، معرب . (منتهی الارب ). ارتفاع و برآمدگی که در جامه پدید آید آنگاه که دو سوی آنرا برای دوختن جمع کنند، و آن معرب از فارسی است . (از اقرب الموارد). ج ، دُروز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فمما أخذوه [ أی العرب ] من الفارسیة دروزالثوب . (سیوطی در المزهر). و رجوع به درز در معنی فارسی آن شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.