درخواستنی . [ دَ خوا / خا ت َ ] (ص لیاقت ) قابل درخواست . درخورطلب . تقاضا و تمنا کردنی . طلب کردنی : بنده با خواجه و بونصر بنشیند و آنچه داند در این باب بگوید و مواضعه بنویسد و آنچه درخواستنی است ، درخواهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 395). اگر رای عالی بیند بنده مواضعتی بنویسد و آنچه درخواستنی است ، درخواهد که این سفر نازکتر است . (تاریخ بیهقی ص 666).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.