درج . [ دَ رَ ] (ع اِ) کاغذ و نبشته . (منتهی الارب ). دَرْج . و رجوع به درج شود. || راه . (منتهی الارب ). طریق . (اقرب الموارد). || گویند: رجع فلان درجه ؛ بازگشت در راهی که از آن آمده بود، و نیز به کاری که ترک شده بود بازگشت . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || درج السیول ؛ راه سیلها در پیچ و خمهای وادیها. (از اقرب الموارد). || سفیر و میانجی که میان دو کس برای صلح باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، أدراج ، دِراج . (اقرب الموارد). || درج السُلَّم ؛ آنچه از نردبان بر آن گام می نهند برای بالا رفتن . (از اقرب الموارد). پله ٔ نردبان . پایه ٔ نردبان :
صبر را سلم کنم پیش درج
تابرآیم بر سر بام فرج .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.