دبس . [ دِ / دِ ب ِ ] (ع اِ) دوشاب خرما. (منتهی الارب ). دوشاب خرما را گویند که آتش ندیده باشد. (برهان ) (لغت محلی شوشتر). شیره ٔ خرما. عصاره ٔ رطب ناپخته . (بحر الجواهر). صاحب اختیارات بدیعی گوید بپارسی دوشاب خرمائی گویند و بهترین آن بصری بود که آنرا سیلان خوانند و آن آتش ندیده باشد و آنچه از رطب فارسی گیرند دوشاب خوانند طبیعت آن گرم و تر بود و کلف زائل بگرداند... (اختیارات ). و نیز رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 154 شود. || مطلق دوشاب . (لغت محلی شوشتر). شیره . دوشاب . (دهار) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء).دوشاب یعنی شیره ٔ انگور. (غیاث ). || انگبین . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.