دباوند. [ دُ وَ ] (اِخ ) صورتی است از کلمه ٔدنباوند (دماوند). نام ناحیتی و شهرکی و کوهی بشمال شرقی ری قدیم و طهران کنونی . دماوند : ضحاک را بگرفت و بند برنهاد و در کوه دباوند محبوس کرد.(فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 36). دو شهر گیومرث بنا کرد: دباوند، اصطخر. (فارسنامه ٔ البلخی چ اروپا ص 28). گیومرث گلشاه اول ملوک فرس و اول پادشاهی است که ملک جهان یکسره داشته است ... و دیگر اصحاب تواریخ گفته اند که مقام او به دباوند بوده است . (فارسنامه ص 26). نیز رجوع به دماوند و دنباوند و التفهیم ص 335 ح و ص 338 و معجم البلدان و قاموس الاعلام شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.