دایر شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گردان شدن . آباد و معمور شدن : زمینهای بایر دایر شد؛ بزیر کشت درآمد. کشت و برز در آن شد. || به راه افتادن . از نو براه افتادن . گردش از سر گرفتن . بگردش افتادن . بقرار سابق بازرفتن پس از دیری رکود: مهمانخانه دایر شده است ؛ بازست و کار میکند و تعطیل نیست . || تأسیس شدن . ایجادشدن : مدرسه و پاسگاهی در آن دایر شده است ؛ تأسیس شده است . ایجاد شده است . || رواج یافتن . رائج شدن . || متعلق و بازبسته شدن : امر دایرشده است بگفتن و نگفتن ؛ بدین دو بازبسته شده است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.