دانه دار. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) دارای دانه . دارای حبه چون سنبله و خوشه . || که صاحب حبوب باشد. || که صاحب تخم و یا استخوانکی در درون میوه باشد. || که نگهبانی دانه و حبوب کند. || دارای قطرات چون دانه . گلوله گلوله (اشک و جز آن ) :
دریغ از گریه های دانه دارم
بپای خنده زنجیری نکردم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.