دامیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث دامی . که خون ترابد.
- لثة دامیة ؛ که خون ازو آید: جید [ شحم الرمان ] للثة الدامیة.
|| شکستگی سر که خون برود. شکستگی سر که خون روان شود. (ذخیره ٔ خوارمشاهی ). || سرشکستگی که خون پیدا آید از وی و نرود. (منتهی الارب ). شکستگی در سر که خون افتاده و جاری نشده است . در اصطلاح فقه ، جراحتی که پوست سریا صورت را قطع کند و بگوشت اندک صدمه وارد آورد. ونیز رجوع به کتاب شرایع ص 343 شود. || شجرة دامیه ؛ درختی زیبا.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.