خوشخاک . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) زمینی که خاک خوب دارد یعنی آنرا پست و بلندی نیست : نقع؛ زمین خوش خاک . نقعاء؛ زمین خوش خاک . (منتهی الارب ). الغضراء؛ گل خوش و زمین خوشخاک . (دستور الاخوان قاضی محمد دهار). || (اِمرکب ) گرد اندر هوا و زمین . غبار. (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.