خورشیدطلعت . [ خوَرْ / خُرْ طَ ع َ ] (ص مرکب ) کنایه از خوش صورت . خوبروی . جمیل . خورشیدچهره :
صدر زمین تواضع و خورشیدطلعتی
وز طلعت تو تافته خورشید بر زمی .
ملک را دو خورشیدطلعت غلام
بخدمت کمر بسته بودی مدام .
خورشیدطلعت مریخ رزم . (حبیب السیر جزء 12 از ج 2).