خوث . [ خ َ وَ ] (ع مص ) فروهشته شدن شکم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : خوث البطن . || ممتلی شدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خوث فلان ؛ ای ممتلی شد فلان یعنی از طعام و شراب . || الفت گرفتن . مأنوس شدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).منه : خوث به ؛ ای الفت گرفت به او و مأنوس شد. || فروهشته شدن شکم آن مرد، منه : خوث الرجل .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.