خنیور. [ خ َ / خ ُ وَ ] (اِخ ) پل صراط.(ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج ) :
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده ز پول خنیور جواز.
همیدون بپول خنیور گذار.
مصحف چینود. رجوع بدان کلمه شود. || (اِ) مزارع . زراعت کننده . || روز رستاخیز. (ناظم الاطباء).
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنیور. [ خ َ / خ ُ وَ ] (اِخ ) پل صراط.(ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج ) :
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده ز پول خنیور جواز.