خنجیر. [ خ َ / خ ِ ] (اِ) هر چیز تند و تیز. (ناظم الاطباء). || بوی گنده و تیزی که از سوختن استخوان و چرم و پشم و پنبه ٔ چرب شده و فتیله ٔ خاموش گشته و جز آن برآید. (از ناظم الاطباء) :
سالها بگذرد که برناید
روزی از مطبخش همی خنجیر.
میان معرکه از کشتگان نخیزد رود
ز تف آتش شمشیر و خنجرش خنجیر.
ز بیم خنجر تو استخوان سوخت
بر ایشان و از ایشان خاست خنجیر.
ز باد گرزش گردون همه پر از آشوب
ز تف تیغش هامون همه پر از خنجیر.