خلیده روان . [ خ َ دَ / دِ رَ ] (ص مرکب ) ناراحت . غمناک . غصه دار :
چنین دادپاسخ که ای پهلوان
ز گشتاسبم من خلیده روان .
به پیروزگر بر تو ای پهلوان
که از من نباشی خلیده روان .
زواره بیامد خلیده روان
که امروز چون گشت بر پهلوان .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیده روان . [ خ َ دَ / دِ رَ ] (ص مرکب ) ناراحت . غمناک . غصه دار :
چنین دادپاسخ که ای پهلوان
ز گشتاسبم من خلیده روان .