خلل کردن . [ خ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خراب شدن . ویران گشتن . خراب گشتن :
این سرایی است که البته خلل خواهد کرد
خنک آن قوم که در بند سرای دگرند.
چو دور جوانی خلل می کند
بپایان پیری چه امید ماند.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلل کردن . [ خ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خراب شدن . ویران گشتن . خراب گشتن :
این سرایی است که البته خلل خواهد کرد
خنک آن قوم که در بند سرای دگرند.