خلة. [ خ َل ْ ل َ ] (ع اِ) شتربچه ٔ بسال دوم درآمده (مذکر و مؤنث در آن یکسان است ). || سوراخ خرد. || سوراخ . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || ریگ توده ٔجداگانه . || می . || می ترش . || می متغیر بدون ترشی . || وزن سبک . || جای خالی شده از آدمی پس از مرگ وی . || حاجت و درویشی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، خلال .
- امثال :
الخلة تدعوا اِلی السلة ؛ حاجت و درویشی شخص را بسوی سرقت می کشاند.
|| خوی . خصلت . ج ، خلال . || صداقت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.