خطیری . [ خ َ] (اِخ ) وی یکی از شعرای باستان است که هزل و هجا می گفته و قصیده ٔ هجائیه ٔ شعرا را که قریعالدهر کرده بود، جواب گفته و پاره ای از اشعار او در لغت نامه ٔ اسدی بشاهد آمده و این اشعار از سوزنی درباره ٔ اوست :
من آن کسم که چو کردم بهجو گفتن رای
هزار منجیک از پیش من کم آرد پای
خجسته ، خواجه نجیبی ، خطیری و طیان
قریع و عمعق و حکاک قرد یافه درای
اگر بعهد منندی و در زمانه ٔ من
مراستی ز میانشان همه برآی و درای .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.