خطرناکی . [ خ َ طَ] (حامص مرکب ) حالت خطرناک . حالت خطر. (یادداشت بخطمؤلف ). خطر. هول . خوف . (ناظم الاطباء) :
از آن سو که دیدم دلم پاره شد
خرد زآن خطرناکی آواره شد.
خطرناکی کار دانسته ام
شدن دور ازو کم توانسته ام .
جهان تاختن باز یاد آمدش
خطرناکی رفته یاد آمدش .
|| قیمتی . باارزشی . پربهایی :
چو گوهرنهاد است و گوهرنژاد
خطرناکی گوهر آرد بیاد.