خشک کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رطوبت چیزی را گرفتن . از رطوبت انداختن . از آب انداختن . نم چیزی را درچیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). || شیر را بند آوردن . بدون شیر کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || منجمد کردن . سفت کردن . از نرمی انداختن . (یادداشت بخط مؤلف ). || میراندن گیاه . کشتن گیاه و درخت . (یادداشت بخط مؤلف ). || فالج کردن . دست و پای کسی را بی حس کردن و از حرکت انداختن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.