خسروی . [ خ ُ رَ ] (اِخ ) نام او جمال الدین ابوبکربن المساعد، مکنی به ابوالمشاهد و از شاعران دربار غزنویان است . گویند لقب خسروی بدانجهت گرفت که معاصر ملک خسرو غزنوی آخرین شاه غزنویان بود و بدان نسبت تخلص خود را خسروی کرده است او را خسروی بخارائی نیز می گویند. این ابیات از اوست :
آب رویت را چمن از تحفه بر رخ می زند
خاک کویت را فلک از دیده بر سر می کشد
گوهر نوشین تو در لعل لؤلؤ می نهد
سوسن سیمین تو از لاله عنبر می کشد
مشک عنبربیز تو بر ماه چوگان می زند
لعل شکربار تو از پسته شکر می کشد
وارث تخت شهی خسروملک خورشیدملک
آن جهانداری که چترش سعد اکبر می کشد
شهریاری کز صفت ملکش دو عالم می سزد
تاجداری کز شرف تختش دو پیکر می کشد
حلقه بهر خدمت او گوش خاقان می کشد
غاشیه بر خدمت او دوش قیصر می کشد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.