خزان رسیده . [ خ َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پژمرده . خزان دیده :
مجنون چو گل خزان رسیده
می گشت میان آب دیده .
کای تازه گل خزان رسیده
رفتی ز جهان جهان ندیده .
لیلی سمن خزان ندیده
مجنون چمن خزان رسیده .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزان رسیده . [ خ َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پژمرده . خزان دیده :
مجنون چو گل خزان رسیده
می گشت میان آب دیده .