خزانة. [ خ ِ ن َ ] (ع اِ) گنجینه ٔ تهی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، خَزائن . || منبع و سرچشمه ٔ هر چیز. (ناظم الاطباء). || گنجینه داری . ج ،خَزائن . || گنجینه . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (مجمل اللغة) (ترجمان اللغة علامه ٔ جرجانی ).دفینه . خزینه . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خزائن . || اندوخته . (یادداشت بخط مؤلف ) :
نسیه دادیم بر خزانه ٔ عیش
همه نقد از خزانه بستانیم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.